روابط عمومی مرکز :
گفتگو با یکی از همکاران شاعر وتوانمند بیمارستان امدادشهید بهشتی سبزوار
گفتگو با مجتبی مظفرآبادی یکی از همکاران شاعر وتوانمند بیمارستان امدادشهیددکتر بهشتی سبزوار
روابط عمومی مرکز آموزشی ودرمانی شهید دکتر بهشتی سبزوار/ مجالی یافتیم تا گفتگوی کوتاهی داشته باشیم با آقای مجتبی مظفرآبادی همکار عزیز وروشندلمان در واحد مخابرات مرکز وبیشتر اشنا شویم با ایشان وقابلیت های خوبشان وبنا داریم تا از این پس هراز گاهی یکی از همکاران خوبمان را که دارای توانمندی های ویژه ای هستند را مطرح ،معرفی وبا آنان به گفتگو بنشینیم پس با ما همراه باشید:

سوال 1:جناب آقای مظفرآبادی خودتان را معرفی بفرماییدواینکه از چه زمانی شعر گفتید وچه زمانی استعداد وذوق ادبی شما شکوفا شد؟
مظفرآبادی:بسم ا...الرحمن الرحیم بنده مجتبی مظفرآبادی هستم از حدود پنج سال پیش شروع به سرودن شعر نمودم ودارای 23 سال سابقه کار وخدمت اداری هستم ونیزدارای دوفرزند که فرزند بزرگترم سمیه وفرزند کوچکترم بنام یاسر می باشند.
سوال2:جناب آقای مظفرآبادی میزان تحصیلاتتان چیست واز چه زمانی متاسفانه بینایی خودتان را از دست دادید، چطور توانسته ایدبا وجود نابينايي، اين همه توانمندي را از خودبروزدهید و حتي درواحدتلفنخانه بدون اينكه كوچكترين خللي دركارتان ايجاد شود بنحومطلوب وشایسته ای انجام وظیفه نمایید وچه توصيه اي به افرادي كه احیانا مشكل جسماني دارند؛ داريد؟
مظفرآبادی :بنده تا دیپلم تحصیل نموده ام واز سال 1370 بدلیل ضخیم شدن جمجمه وعمل جراحی مغز وقطع شدن عصب بینایی چشمانم بینایی خودرا از دست دادم ونیزبا توکل بر خداوند متعال و تلاش و پشتکار و علاقه ای که به شعر و ادبیات داشتم دراین حوزه فعالیت نمودم.
وبه کسانیکه مشکل جسمانی یا معلولیت دارند توصیه می کنم اول توکل بر خدا نمایند واز مشکل جسمانی شان به هیچ وجه خجالت نکشند و بدانند که مشکل جسمانی ناتوانی نیست بلکه محدویتی است که می توان این را با تلاش و همت خود و توکل بر خدا و کمک گرفتن از کسانی که آنها را باور دارند و مورد تمسخر قرار نمی دهند و هدفی که برای خود در نظر گرفته اند می توانند برسند و از سختی های پیش آمده در رسیدن به هدف خود هراسی نداشته باشند.
سوال3 :اين همه سالي كه كار كردید، چه چيزي بيشتر در محيط كار شما رو آزار داده؟ یا بالعکس، چه چيزي به شما روحيه و انرژي مثبت ميده؟
مظفرآبادی : بعضی ها به چشم حقارت به انسان نگاه می کنند و ارزشی برای کارانسان قائل نیستند در صورتی که کار تلفنچی ،مخصوصا در بیمارستان ها یکی از سنگین ترین کار هاست و باید انسان از اعصاب پولادین برخوردار باشد. در اینجا نمی توان حتی یک دقیقه کار خود را رها کرد و دقیقه ای استراحت یا عبادت کرد.گاهی اوقات برخی از همکاران با عصبانیت می گویند کجا هستید و چرا جواب تلفن را نمی دهید و بار ها شده که حتی همکاران از ما می خواهند که در بلند گو اعلام کنیم که یکی از پرسنل از بخش خارج شده و زمان زیادی در محل کار خود نبوده است و نیز بعضی ها به ما می گویند شما که یکجا نشسته و کار مهمی انجام نمی دهید در صورتی که وقتی خودشان به تلفن خانه مراجعه می کنند نمی توانند چند دقیقه این محیط را تحمل کنند.
و بسیاری از همکاران بسیار فهمیده و شریف هستند و قدر کار ما را می دانند و تشکر کرده و به ما دلگرمی می دهند و این باعث می شود که ما در کارمان بیشتر موفق باشیم.
و در پایان تشکر و قدردانی از زحمات بی وقفه ریاست محترم بیمارستان جناب آقای دکتر توکلیان و مدیریت محترم جناب آقای ابارشی و مترون جناب آقای حبیبی و حراست و روابط عمومی جناب آقای شعبانی و رشیدنژاد عزیز که برای رفع مشکلات بیمارستان و مخصوصا تلفنخانه زحمات زیادی می کشند را داشته و سپاس گذاری می نمایم.

نظر دهید