چهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام
1- نصیحت از سر اخلاص «اَیهَا النّاسُ إِنَّهُ مَنْ نَصَحَ لِلّهِ وَ اَخَذَ قَوْلَهُ دَلیلاً هُدِیَ لِلَّتی هِیَ اَقْوَمُ وَ وَفَقَّهُ اللّهُ لِلرَّشادِ وَ سَدَّدَهُ لِلْحُسْنی فَإِنَّ جارَاللّهِ آمِنٌ مَحْفُوظٌ وَ عَدُوَّهُ خائِفٌ مَخْذُولٌ، فَاحْتَرِسُوا مِنَ اللّهِ بِکَثْرَهِ الذِّکْرِ.» هان ای مردم! کسی که برای خدا نصیحت کند و کلام خدا را راهنمای خود گیرد، به راهی پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیکویی استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بییاور است و با ذکر بسیار خود را از [معصیت خدای] بپایید.
2- شناخت هدایت «وَ اعْلَمُوا عِلْمًا یقینًا اَنـَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا التُّقی حَتّی تَعْرِفُوا صِفَهَ الْهُدی، وَ لَنْ تُمَسِّکُوا بِمیثاقِ الْکِتابِ حَتّی تَعْرِفُوا الَّذی نَبَذَهُ وَ لَنْ تَتْلُوَا الْکِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حَتّی تَعْرِفُوا الَّذی حَرَّفَهُ، فَإِذا عَرَفْتُمْ ذلِکَ عَرَفْتُمُ الْبِدَعَ وَ التَّکَلُّفَ وَ رَاَیتُمْ الْفِرْیهَ عَلَی اللّهِ وَ التَّحْریفَ وَ رَاَیتُمْ کَیفَ یهْوی مَنْ یهْوی.» به یقین بدانید که شما هرگز تقوا را نشناسید تا آن که صفت هدایت را بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن تمسّک پیدا نمیکنید تا کسانی را که دورش انداختند بشناسید، و هرگز قرآن را چنان که شایسته تلاوت است تلاوت نمیکنید تا آنها را که تحریفش کردند بشناسید، هر گاه این را شناختید بدعتها و بر خود بستن ها را خواهید شناخت و دروغ بر خدا و تحریف را خواهید دانست و خواهید دید که آن که اهل هوی است چگونه سقوط خواهد کرد.
3- فاصله میان حقّ و باطل «بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اَرْبَعُ اَصابِعَ، ما رَاَیتَ بِعَینَیکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِاُذُنَیکَ باطِلاً کَثیرًا.» بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینی حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیاری را بشنوی.
4- آزادی و اختیار انسان «مَنْ اَحالَ الْمَعاصِیَ عَلَی اللّهِ فَقَدْ فَجَرَ، إِنَّ اللّهَ لَمْ یطَعْ مَکْرُوهًا وَ لَمْ یعْصَ مَغْلُوبًا وَ لَمْ یهْمِلِ الْعِبادَ سُدًی مِنَ الْمَمْلَکَهِ، بَلْ هُوَ الْمالِکُ لِما مَلَّکَهُمْ وَ القادِرُ عَلی ما عَلَیهِ اَقْدَرَهُمْ، بَلْ اَمَرَهُمْ تَخْییرًا وَ نَهاهُمْ تَحْذیرًا.» هر که گناهان را به خداوند نسبت دهد، به تحقیق، فاجر و نابکار است. خداوند به زور اطاعت نشود، و در نافرمانی مغلوب نگردد، او بندگان را مهمل و سرِخود در مملکت وجود رها نکرده، بلکه او مالک هر آنچه آنها را داده و قادر بر آنچه آنان را توانا کرده است میباشد، آنان را فرمان داده تا به اختیار خودشان آن را بپذیرند و نهیشان نموده تا به اختیار خود بر حذر باشند.
5- زهد و حلم و درستی « قیلَ لَهُ(علیه السلام) مَا الزُّهْدُ؟قالَ: اَلرَّغْبَهُ فِی التَّقْوی وَ الزَّهادَهُ فِی الدُّنْیا. قیل: فَمَا الْحِلْمُ؟ قالَ کَظْمُ الْغَیظِ وَ مَلْکُ النَّفْسِ. قیلَ مَا السَّدادُ؟ قالَ: دَفْعُ الْمُنْکَرِ بِالْمَعْرُوفِ.» از حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) پرسیده شد که زهد چیست؟فرمود: رغبت به تقوا و بیرغبتی در دنیا. سوال شد حلم چیست؟ فرمود: فرو بردن خشم و تسلّط بر نفس. سوال شد سداد و درستی چیست؟ فرمود: برطرف نمودن زشتی به وسیله خوبی.
6- تقوا «اَلتَّقْوی بابُ کُلِّ تَوْبَه وَ رَاْسُ کُلِّ حِکْمَه وَ شَرَفُ کُلِّ عَمَل بِالتَّقْوی فازَ مَنْ فازَ مِنَ الْمُتَّقینَ.» تقوا و پرهیزکاری سرآغاز هر توبه ای، و سرّ هر حکمتی، و شرف و بزرگی هر عملی است، و هر که از با تقوایان کامیاب گشته به وسیله تقوا کامیاب شده است.
7- خلیفه به حقّ «إِنَّمَا الْخَلیفَهُ مَنْ سارَ بِسیرَهِ رَسُولِ اللّهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) وَ عَمِلَ بِطاعَهِ اللّهِ وَ لَعَمْری إِنّا لاََعْلامُ الْهُدی وَ مَنارُ التُّقی.»خلافت فقط از آنِ کسی است که به روش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)برود، و به طاعتِ خدا عمل کند، و به جان خودم سوگند که ما اهل بیت نشانه های هدایت و جلوه های پرفروغ پرهیزگاری هستیم.
8- حقیقت کرم و دنائت «قیلَ لَهُ(علیه السلام): مَا الْکَرَمُ؟قالَ: اَلاِْبْتِداءُ بِالْعَطِیهِ قَبْلَ الْمَسْاَلَهِ وَ إِطْعامُ الطَّعامِ فِی الَْمحَلِّ. قیلَ فَمَا الدَّنیئَهُ؟ قالَ: اَلنَّظَرُ فِی الْیسیرِ وَ مَنْعُ الْحَقیرِ.» از امام مجتبی سوال شد: کرم چیست؟فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطی. سوال شد: دنائت و پستی چیست؟ فرمود: کوچک بینی و دریغ از اندک.
9- مشورت مایه رشد و هدایت «ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إِلاّ هُدُوا إِلی رُشْدِهِمْ.» هیچ قومی با همدیگر مشورت نکنند، مگر آن که به رشد و کمالشان هدایت شوند.
10- لئامت و پستی «اَللُّوْمُ اَنْ لا تَشْکُرَ النِّعْمَهَ.» پستی آن است که شکر نعمت را نکنی.
11- بدتر از ننگ و زبونی «اَلْعارُ اَهْوَنُ مِنَ النّارِ.» ننگ و زبونی بهتر از دوزخ رفتن است.
12- رفیق شناسی «قالَ الْحَسَن(علیه السلام) لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَیَّ لا تُواخِ اَحَدًا حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَهَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَهَ فَآخِهِ عَلی إِقالَهِ الْعَثْرَهِ وَ الْمُواساهِ فِی الْعُسْرَهِ.» امام حسن(علیه السلام) به یکی از فرزندانش فرمود: ای پسرم! با احدی برادری مکن تا بدانی کجاها میرود و کجاها میآید، و چون از حالش خوب آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی با او برادری کن به شرط این که معاشرت، بر اساس چشم پوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد.
13- کار با توکّل «لا تُجاهِدِ الطَّلَبَ جِهادَ الْغالِبِ وَ لا تَتَّکِلْ عَلَی الْقَدَرِ إِتَّکالَ المُسْتَسْلَمِ.» چون شخص پیروز در طلب مکوش، و چون انسان تسلیم شده به قَدَر اعتماد مکن [بلکه با تلاش پیگیر و اعتماد و توکّل به خداوند، کار کن].
14- خویشاوند و بیگانه واقعی «اَلْقَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّهُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَ الْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ المَوَدَّهُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ.» خـویشاونـد کسـی است کـه دوستـی و محبّت، او را نـزدیک کرده باشد و اگـر چـه نـژادش دور بـاشد.و بیـگانـه کسـی است کـه از دوستـی و محبّت به دور است و گرچه نژادش نزدیک باشد.
15- اعتماد به مقدَّرات الهی «مَنِ اتَّکَلَ عَلی حُسْنِ الاِْخْتِیارِ مِنَ اللّهِ لَهُ لَمْ یتَمَنَّ اَنـَّهُ فی غَیرِ الْحالِ الَّتی إِخْتارَهَا اللّهُ لَهُ.» هر که به نیک گزینی خداوند دلگرم باشد، آرزو نمیکند در وضعی جز آنچه خدا برایش برگزیده، باشد.
16- آثار رفت و آمد در مسجد «مَنْ اَدامَ الاِْخْتِلافَ إِلَی الْمَسْجِدِ اَصابَ إِحْدی ثَمان:آیهً مُحْکَمَهً وَ اَخًا مُسْتَفادًا وَ عِلْمًا مُسْتَطْرَفًا وَ رَحْمَهً مُنْتَظِرَهً وَ کَلِمَهً تَدُلُّهُ عَلَی الهُدی اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًی وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیهً.» هر که پیوسته به مسجد رود به یکی از این هشت فایده میرسد:1ـ نشانه ای استوار (فهم آیات الهی)،2ـ دوستی قابل استفاده،3ـ دانشی تازه،4ـ رحمتی مورد انتظار،5ـ سخنی که به راه راستش کشد،6ـ یا سخنی که او را از پستی برهاند،7ـ و ترک گناهان به خاطر شرم از خدا،8ـ یا ترک گناهان به خاطر خوف از خدا.
17- بهترین چشم و گوش و دل «إِنَّ اَبْصَرَ الاَبـْصارِ ما نَفَذَ فِی الخَیرِ مَذْهَبُهُ، وَ اَسْمَعُ الاَْسـْماعِ ما وَعَی التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ، اَسْلَمُ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ.» همانا بیناترین دیده ها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوشها آن است که پند و اندرز را در خود فرا گیرد و از آن سود برد، سالمترین دلها آن است که از شبهه ها پاک باشد.
18- تزکیه در پرتو عبادت «إِنَّ مَنْ طَلَبَ الْعِبادَهَ تَزَکیّ لَها، إِذا اَضَرَّتِ النَّوافِلُ بِالْفَریضَهِ فَارْفَضُوها.» به راستی هر که عبادت را به خاطر عبادت طلب کند خود را تزکیه نمودهاست. هر گاه مستحبّات به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.
19- عاقل خیرخواه «لا یغُشُّ الْعاقِلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ.» عاقل و خردمند به کسی که از او نصیحت و اندرز خواهد، خیانت نکند.
20- ارزش دادن به آثار عبادت «إِذا لَقِیَ اَحَدُکُمْ اَخاهُ فَلْیقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ.» هر گاه یکی از شما برادر خود را ملاقات کند، باید که محلّ نور پیشانی (یعنی محلّ سجده) او را ببوسد.
21- امید و پشتکار «وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَاَنـَّکَ تَعیشُ اَبَدًا، وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِکَ کَاَنـَّکَ تَمُوتُ غَدًا، وَ إِذا اَرَدْتَ عِزًّا بِلا عَشیرَه، وَ هَیبَهً بِلا سُلْطان فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیهِ اللّهِ إِلی عِزِّ طاعَهِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.» برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی میکنی، و برای آخرتت به گونه ای کارکن که گویا فردا خواهی مُرد، و اگر عزّتی بدون بستگان و شکوهی بدون سلطنت خواهی، از معصیت و نافرمانی خدا به طاعت و فرمانبری خداوند عزّوجلَّ درآی.
22- نشانه های مکارم اخلاق «مَکارِمُ الاَْخْلاقِ عَشَرَهٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ الْبَاْسِ وَ إِعْطاءُ السّائِلِ وَ حُسْنُ الخُلْقِ وَ الْمُکافاتُ بِالصَّنائِعِ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ وَ التَّذَمُّمُ عَلَی الْجارِ، وَ مَعْرِفَهُ الْحَقِّ لِلصّاحِبِ وَ قِرْیُ الضَّیفِ وَ رَاْسُهُنَّ الْحَیاءُ.» مکارمو فضائل اخلاق ده چیز است:1 ـ راستگویی، 2 ـ راستگویی در وقت سختی و گرفتاری، 3 ـ بخشش به سائل، 4 ـ خوش خُلقی، 5 ـ پاداش در مقابل کارها و ابتکارات، 6 ـ پیوند با خویشان، 7 ـ حمایت از همسایه، 8 ـ حق شناسی درباره دوست و رفیق، 9 ـ میهمان نوازی، 10 ـ و در راس همه اینها شرم و حیاست.
23- پرهیز از تملّق و بدگویی «قالَ(علیه السلام) لِرّجُل : إِیاکَ اَنْ تَمْدَحَنِی فَاَنـَا اَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْکَ اَوْتُکَذِّبَنِی فَإِنَّهُ لا رَاْیَ لِمَکْذُوب اَوْتَغْتابَ عِنْدِی اَحَدًا.» امام به شخصی فرمود : مبادا مرا ستایش کنی، زیرا من خود را بهتر میشناسم، یا مرا دروغگو شماری، زیرا دروغگو اندیشه و عقیده [ثابتی] ندارد، یا کسی را نزد من بدگویی نمایی.
24- عوامل هلاکت آدمی هَلاکُ النّاسِ فی ثَلاث: اَلْکِبْرُ، اَلْحِرْصُ، اَلْحَسَدُ. اَلْکِبْرُ بِهِ هَلاکُالدّینِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلیسُ. اَلْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ اُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّهِ. اَلْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ وَ بِهِ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ. هلاکت و نابودی مردم در سه چیز است:کبر، حرص، حسد. تکبّر که به سبب آن دین از بین میرود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت. حرص که دشمن جان آدمی است وبه واسطه آن آدم از بهشت خارج شد. حسد که سررشته بدی است و به واسطه آن قابیل، هابیل را کشت.
25- تقوا و تفکّر «اُوصیکُمْ بِتَقْوَی اللّهِ وَ إِدامَهُ التَّفَکُّرِ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ اَبُو کُلِّ خَیر وَ اُمُّهُ.» شما را به پرهیزگاری و ترس از خدا و ادامه تفکّر و اندیشه سفارش میکنم، زیرا که تفکّر و اندیشه، پدر و مادر تمام خیرات است.
26- شستشوی دستها قبل و بعد از غذ «غَسْلُ الْیدَینِ قَبْلَ الطَّعامِ ینْفِی الْفَقْرَ وَ بَعْدَهُ ینْفِی الْهَمَّ.» شستن دستها پیش از غذا، فقر را از بین میبرد و بعد از غذا، غم و اندوه را میزداید.
27- دنیا، سرای عمل «اَلنّاسُ فی دارِ سَهْو وَغَفْلَه یعْمَلُونَ وَ لا یعْلَمُون فَإِذا صارُوا إِلی دارِ الاْخِرَهِ صارُوا إِلی دارِ یقین یعْلَمُونَ وَ لا یعْمَلُونَ.» مردم در این دنیا در سرای بیخبری و غفلت به سر میبرند، کار میکنند و نمیدانند. وقتی که به سرای آخرت رفتند، به خانه یقین میرسند، آن گاه است که میدانند، ولی دیگر کار نمیکنند.
28- همراهی با مردم «صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحِبُّ اَنْ یصاحِبُوکَ.» چنان با مردم مصاحبت داشته باش که خود دوست داری به همان گونه با تو مصاحبت کنند.
29- عقاب و ثواب مضاعف «وَ اللّهِ إِنّی لاََخافُ اَنْ یضاعَفَ لِلْعاصی مِنَّا الْعَذابُ ضِعْفَینِ وَ اَرْجُوا اَنْ یوْتِیَ الُْمحْسِنَ مِنّا اَجْرَهُ مَرَّتَینِ.» به خدا قسم من ترس از آن دارم که عذاب گناهکاران از ما اهل بیت دو چندان گردد، و امید آن را دارم که نیکوکار از ما اهل بیت نیز پاداشش دو برابر باشد.
30- نقش عقل، همّت و دین «لا اَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّهَ لِمَنْ لاهِمَّهَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.» کسی که عقل ندارد، ادب ندارد و کسی که همّت ندارد، جوانمردی ندارد و کسی که دین ندارد، حیا ندارد.
31- تعلیم و تعلّم «عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیرِکَ.» مردم را با دانشت، دانش بیاموز و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.
32- روی آوردن به چه کسی؟ «لا تَاْتِ رَجُلاً إِلاّ اَنْ تَرْجُوَ نَوالَهُ اَوْ تَخافَ بَاْسَهُ اَوْ تَسْتَفیدَ مِنْ عِلْمِهِ اَوْ تَرْجُوَ بَرَکَتَهُ وَ دُعائَهُ اَوْ تَصِلَ رَحِمًا بَینَکَ وَ بَینَهُ.»نزد کسی مرو، مگر آن که به بخشش او امیدوار، یا از قدرتش بیمناک، یا از دانشش بهره مند، یا به برکت و دعایش امیدوار باشی، یا آن که بین تو و او پیوند خویشاوندیای باشد.
33- عقل و جهل «لا غِنی اَکْبَرُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ مِثْلُ الْجَهْلِ وَ لا وَحْشَهَ اَشَدُّ مِنَ الْعُجْبِ، وَ لا عَیشَ اَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.» هیچ بینیازیای بزرگتر از عقل و هیچ فقری مانند جهل و هیچ وحشتی سختتر از خودپسندی و هیچ عیشی لذّت بخشتر از خوش اخلاقی نیست.
34- علی(علیه السلام)، دروازه ایمان «إِنَّ عَلِیا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ کانَ مُوْمِنًا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ کانَ کافِرًا.» علی(علیه السلام) دروازه ایمان است، هر که داخل آن شد مومن و هر که خارج از آن شد کافر است.
35- حقّ اهل بیت «وَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّدًا بِالْحَقِّ لا ینْتَقِصُ اَحَدٌ مِنْ حَقِّنا إِلاّ نَقَصَهُ اللّهُ مِنْ عَمَلِهِ.» قسم به خدایی که محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) را به حقّ برانگیخت، هیچ کس از حقّ ما اهل بیت چیزی را کم نکند، مگر آن که خداوند از عملش چیزی را کم گرداند.
36- اوّل سلام، آن گاه کلام «مَنْ بَدَاَ بِالْکَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجیبُوهُ.» کسی که پیش از سلام کردن، آغاز به سخن گفتن نماید، جوابش را ندهید!
37- نیکی و پرسش؟ «اَلشُّرُوعُ بِالْمَعْرُوفِ وَ الاِْعْطاءُ قَبْلَ السُّوالِ مِنْ اَکْبَرِ السُّوْدَدِ.» آغاز نمودن به نیکی و بذل و بخشش، پیش از درخواست نمودن، از بزرگترین شرافتها و بزرگیهاست.
38- فراگیری و کتابت دانش «تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطیعُوا حِفْظَهُ فَاکْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فی بُیوتِکُمْ.» دانش را فرا گیرید و اگر توانِ حفظ کردنش را ندارید آن را بنویسید و در خانههایتان بگذارید.
39- دعای مستجاب «اَنـَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجِسْ فی قَلْبِهِ إِلاَّ الرِّضا اَنْ یدْعُوَ اللّهَ فَیسْتَجابُ لَهُ.» کسی که در قلبش جز رضا و خشنودی خدا خطور نکند، چون خدا را بخواند، من ضامن اجابت دعای او هستم.
40- عبادت و پرستش «مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ کُلَّ شَیْء.» کسی که خدا را اطاعت و عبادت کند، خداوند همه چیز را مطیع او گرداند.